چون هنوز به گمان خودم چیزی ننوشته ام یا چیزهایی که دلم می خواست ننوشته ام. برای عمری پنجاه و دو سه ساله. نوشتن سی و چند داستان کوتاه گیرم موفق، به قول اهل ادبیات ارزشمند و خواندنی. به نظرم آنقدر کم است که جواب دادن به این سوال. کمی شوخی به نظر می رسد اما حالا فرصت آن را پیدا کرده ام که بنویسم و دارم می نویسم. روزی چند ساعت و امیدوارم و حتی مدعی ام که حاصل کارم حتم به مذاق خوانندگان ادبیات داستانی خوش خواهد آمد.
می نویسم چون به قول دوست شاعری ادبیات آخرین پناهگاه است. ما نویسندگان جهانی داستانی خلق می کنیم تا بتوانیم دمی در پناه حقیقت آن نفس بکشیم بر بلندای آن بایستیم و بر روز و روزگار خود و مردم خود شهادت بدهیم. به کلمه و رویا و کابوس پناه می بریم تا واقعیتی بسازیم از آن خویش و در برابر واقعیت تحمیل شده بگذاریم.