شیراز زیباست. شهر گل و بلبل و شعر و ساز و آواز. خانهها و عمارتهای قدیمی. اما به سرعت دچار تغییر میشود. تاریخ همان را برای این شهر مقدر کرده که بر سر تهران آمد. تهران زیباست اگر بتوانی در آن نفس بکشی و سرفه نکنی و چشمهایت نسوزد. زیباست اگر پنجره اتاقت رو به دیوار باز نشود. تهران زیباست اگر ساعتها در ترافیک نمانی، اگر بتوانی صدای موتورها را تحمل کنی و اگر بعد از تحمل این همه بتوانی با کوچکترین برخوردی، خشمت را مهار کنی. کمکم باید همینها را برای شیراز بگوییم. حدود ربع قرن پیش محلههای قدیمی هنوز با آدمهاش رنگ و بو میگرفت. مردمانی که به هرجای ایران میرفتند هنگام مراجعت میگفتند به شهر برگردیم. یعنی شهر خود را آنچنان شهر می دیدند که از دوری آن دلتنگ میشدند. اما این روزها در حالی که همه می خواهند به شیراز بروند، شهر روز به روز از خودش دورتر می شود. نسلی که شکل خانههایشان را جزیی از هویت خودشان می دانستند، رفتهاند و دیگرانی برجای ایشان نشستهاند که چهره شهر را تبدیل به ساختمانهای بیقواره و به مرور بلندمرتبه میکنند. شهروندانی که سود آنی را به وقار شکل شهری ترجیح میدهند. گسترش شهرها با حفظ ارزشهای هر شهر از اصول شهرسازی است اما آنچه در واقعیت دیده می شود گسترش خزندهی کدو تنبل وار و باری به هر جهت است. عدم کنترل مالکیت زمین و گسترش راههای محلههای جدید بدون در نظر گرفتن ارتباط آنها با مرکز شهر، تخریب بافتهای قدیمی و از گنج رنج ساختن چنان عادت شده که انگار غیر از این کردن خطاست. و خوندل خوردن عدهای معدود هم راه به جایی نمی برد. مشکل ترافیک شهری و کمبود وسایل نقلیه عمومی از سویی و عادت زشت افتتاح دروغین پیش از بهرهبرداری واقعی که در دولت قبل برای قطار بینشهری اتفاق افتاد و این بار برای قطار شهری از سوی دیگر، تنها حس مزاح شهروندان امروز شهر را قلقلک می دهد. انگار کسانی که یک بار این موضوع را امتحان کردهاند خوب جواب گرفتهاند. می شود درباره همه این موضوعات سالها کتاب نوشت تازه بدون اشاره به این موضوع که چهل سال بیشتر است این شهر سالن جدید سینما ندارد و تنها تالار آن مرغ عزا و عروسی است. اما بهتر است که در روز شیراز از این چیزها ننویسی و این مطلب را کنار بگذاری تا فردا که بارانی می زند برای غافلگیری در روز شانزده اردیبهشت، با آرامش بیشتر ریهها را پر از هوای تازه کنی تا خاک همسایگان نرسیده.
نیما تقوی