همه چیزا زهمین مونولوگ ساده آغازشد:

کسی در این اتاق هست

 که ابعاد ذهن مرا اندازه بگیرد

و بداند این جا!

درست همین جا!

کنار هندسه ی تحلیلی ی ذهنم

چند بارچهارپایه ر ا از زیر کلمه ی حضور

قائمه کشیده ا م؟!

نه!

گونیا د یگر وسیله ی مناسبی برای ا ندازه گیری نیست

تکرار می کنم:

 کسی در این اتاق هست

که بداند

چقدر خواب می بینم

 که زنده ام هنوز؟!

من تمام مربع های ذهنم را

با همین مونولوگ ساده

مکعب کردم

من در این جا حضور دارم

  …..خسته ام کرده و”تک صدایی

اگر کسی در این اتاق هست

لطفن روی کلمه ی حضور

روشن شود

من به یگ گفتگوی معمولی هم راضی ام

کسی در این اتاق هست؟!

هیچ صدائی نمی آید

و روی کلمه ی سکوت

صبح می شود.