جستجو:
کمتر کسی است که عباس مخبر، اسطوره‌شناس و مترجم ایرانی را نشناسد. او در سال 1332 در سیوند فارس متولد شد، پس از اخذ دیپلم به دانشکده نفت رفت و پس از آن به تحصیل در رشته فیزیک مشغول شد؛ اما در ادامه راه به علوم انسانی تغییر مسیر داد و به تحصیل در رشته جامعه شناسی پرداخت و مدرک کارشناسی ارشد زبان شناسی را نیز از دانشگاه تهران دریافت کرد. او با ترجمه ده‌ها عنوان کتاب در حوزه‌ علوم انسانی و مشخصاً اسطوره‌شناسی از قبول بسیاری در میان اهل دانش برخوردار است.عباس مخبر را چندی پیش، پس از اتمام کارگاه سه‌روزه‌اش درباره اسطوره و هنر در موسسه پیرسوک شیراز ملاقات کردم و شادمان شدم از اینکه دعوت مرا برای گپ‌و‌گفتی کوتاه پذیرفت. از عباس مخبر پرسیدم چه اتفاقی افتاد که از رشته‌ای مثل نفت و بعد در ادامه‌اش فیزیک به سراغ جامعه‌شناسی و اسطوره‌شناسی رفت و علوم انسانی را برای ادامه راه علمی زندگی‌اش برگزید.
آن مرد آمد. با خنده‌ای بر لبانش و هزار حکایت برای ما، عباس سیاحی؛ یکی از اولین‌های سپاه دانش و پیکار با بی‌سوادی، احیاء کننده رنگرزی سنتی در شیراز، نویسنده اولین پیک بخوانیم و بنویسیم، نویسنده کتاب فارسی اول دبستان و...خودش می‌گوید «این را ننویس، اما من بابای دارا و سارا هستم.» و هر کدام از ما که یک کلاس هم درس خوانده باشیم، دارا و سارا را می‌شناسیم و آن‌ها را روی خط زمینه‌ی فارسی اول دبستان دیده‌ایم.
چهارشنبه 16 اسفندماه 1396 ساعت 6 عصر بررسی آثار ادبی ابراهیم گلستان در مجموعه پیرسوک تحت عنوان گلستانِ نویسنده، با سخنانی از امین فقیری، دکتر رضا پرهیزگار، وحید داور و نیما تقوی برگزار شد.در این برنامه بخش‌هایی از «مد و مه» و «اسرار گنج دره ی جنی» با صدای نویسنده، که برای همین برنامه ضبط شده بود پخش شد.
«وصف طعام» نامی‌ست که بر تازه‌ترین تصحیح از دیوان ابواسحاق حلاج شیرازی گذاشته شده است، کتابی بی‌نظیر در وصف اطعمه و اشربة روزگار تیموریان. بسحاق اطعمه، شاعر قرن نهم ه.ق در این اثر اشعار سعدی و حافظ را، به شیواترین شکل ممکن، نقیضه‌گویی کرده است؛ اشعاری دلنشین در وصف انواع خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها. دیوان بسحاق اطعمه را، اولین‌بار میرزا حبیب اصفهانی، به‌همراه دائره‌المعارف کوچکی از خوردنی‌ها و نوشیدنی‌های این کتاب، در دارالسُعادة استانبول منتشر کرد.
همه چیزا زهمین مونولوگ ساده آغازشد:کسی در این اتاق هست که ابعاد ذهن مرا اندازه بگیردو بداند این جا!
صورتش عرق نشسته بود و حالتی نداشت. هنوز نیم ساعتی وقت بود. سعی می‌کرد وقت را طوری تنظیم کند که هم در جمع دوستان باشد و هم خانواده. خانواده‌اش در حلقه‌ای جداگانه ایستاده بودند، و حالا آمده بود در جمع ما. یکی از بچه‌ها گفت: « داری کم‌کم برای سرما آماده ‌می‌شی‌ها!» و اشاره کرد به ژاکت سفیدش. خندید اما زود لبخندش را فرو داد.
زن چارشانه ای بود با کیفی بزرگ که غیر از میخ و چکش همه چیز در آن بود. بند کیف بلند بود و زن آن را از شانه آویزان کرده بود. در حدود ساعت یازده شب و هوا تاریک بود و زن به تنهایی راه می رفت که ناگاه پسری از پشت سر او دوید و تلاش کرد کیف را بقاپد...
گاه صدای بوق‌بوق ماشین‌ها، وَکه¬ی‌ سگی که میان لقرهای کف جویی به دنبال چیز دندان گیری می¬لولد یا حتا آواز مردِ لبوفروشی کنار پیاده‌رو خیابان، همگی دست به دست هم می¬دهند تا احساس کنم از همه چیز و همه کس خسته شده‌ام.
احتمالا ادبیات به دلیل نداشتن مابه ازایی در جهان واقع انسانی ترین هنر محسوب می شود بدین دلیل که مصالح و مفاهیم ادبیات همچون نقاشی یا موسیقی عینی نیست بلکه متشکل از مفاهیم مجرد ی می باشد که حاصل تصور وتخیل و انتزاع است .بنا بر این اندیشه ،اصلی ترین عامل در خلق و پدید آوری ادبیات هست .
تعداد : 42     صفحه 3 از 5     صفحه قبلی1    2    4    5       صفحه بعدی